داری زخم میزنی حواست هست؟

اینبار برای تو مینویسم.برای مردهای سرزمینم که بهشون یاد داده میشه حمایتگر باشن اما خیلی هاشون غارتگرو متجاوزگرن و تعدادشون چقدر زیاده. برای تو مینویسم آخه شاید ندونی وقتی از تو یه کوچه خلوت رد میشم و چشمم به یک مرد می افته همه بدنم از ترس میلرزه. شاید ندونی وقتی تو تاکسی آرنجتو تو بدنم فرو میکنی به روحم زخم میزنی.شاید ندونی وقتی تو خیابون طعنه میزنی چقدر جسمم, روحم و غرورم درد میگیره.شاید ندونی غارت کردن فقط چپاول مال مردم نیست, همینکه با نگاه خیره ات به صورتم زل میزنی داری غارت میکنی مرا و زنانگی ام را.شاید ندونی من هر روز از طرف تو و امثال تو مورد تجاوز قرار میگیرم. نه جسمم که روحم و این تجاوز هر روز و هر روز و هر روز و توی همه خیابون های شهرم داره تکرار میشه.شاید ندونی من زنم نه عروسکی برای تو...


لینک های مربوط:

از زن و درد هایش گفتن سخت است.سخت...

آ ز ا ر ج. ن .س. ی...

دخترک حواس پرت

دل مشغولی های یک رویا بانو

سانتی مانتال

قد فندق

قدیسه رقاص

مجرد نامه

یک فنجان زندگی

جفنگیات یک مشت آلبالوی ترشیده

خوشبختی در خانه من است

کاغذ پاره های من

خواستم بگم

آزار جنسی به روایت یک زن

آدم های زمینی

هی

یواشکی های زندگیم...

یادداشت های یک مهندس بیسکوییت خور

جاری ها

چرک نوشته

.....

تنهایی هایم را با تو قدم میزنم

کوچه به کوچه

کلاف دلتنگی ام را با تو میبافم رج به رج

یکی از زیر  یکی از رو

آخر هر رج با خودم میگویم:

یک روز دیگر بی تو گذشت...

 

کابوس رویایی

تو را پیوند میزنم به کابوس های شبانه ام

تا رویایی شوند وسیع و آرام و نقره ای

تا تاریکی را تنها نمانم

دراین بی ستارگی....

شاعر شدم..

برای از تو سرودن حتما نباید شاعر بود

تمام حس هایم شعر میشوند بی آنکه شاعر باشم

بگذار از چشمانت شروع شوم

و در دستانت بمیرم....